حرف های جالب و شنیدنی یک جوان منکر خدا
جوان با لحنی طنزآلود از گذشته خود صحبت میکند: در یک لحظه به خدا گفتم اگر میخواهی باورت کنم همین الان برای من یک نشانه مادی بفرست…
در طول تاریخ، انکار کردن و نادیده گرفتن، یکی از راههای مورد استفاده برخی افراد بوده است، عدهای که به قول معروف تنها تا نوک بینیشان را میبینند و هر چیزی که در محدوده دید مادی و تک بعدی آنها نباشد، مردود و منتفی خواهد بود.
در گشت و گذار مجازیمان به ویدئویی جالب با همین حال و هوا برخوردیم، جوانی که به تازگی به دین اسلامگرویده و از حال و روزهای گذشتهاش میگوید:
“برای باور خدا و ایمان به او، با حالتی هیجان زده و شرطی از خدا خواستم اگر حقیقتا وجود داری، پس با نشانهای خود را به من اثبات کن، یک صاعقه، صدا و یا هر چیز مادی که در دنیا بین دو نفر انجام میشود را به من نشان بده، حال آنکه تجلی خداوند در تک تک مخلوقات پیرامونش قابل مشاهده است، لحظاتی کودکانه که حالا از نظر او موضوعی خندهدار و ابلهانهجلوه میکند”.
در واقع منکران خدا توجهی به ریشه و سرمنشا امور ندارند و نیاز درونی و تلاش انسانها برای داشتن تکیهگاهی محکم و قابل اعتماد، در کسب آرامش را نادیده میگیرند. عقایدی با نام آتئیست، خداناباوری، انکار خدا و … با همین حالا و هوا شکل گرفته و سالهاست که در باتلاقی خودساخته محصورند و سعی در اثبات مادی بودن دنیا و تمام عناصر آن را دارند.
از دید این عده چون خداوند متعال مانند دیگر پدیدههای دنیا، حضوری فیزیکی و مادی ندارد پس قابل اعتماد و تکیه نخواهد بود. تکیه بر شواهد موجود و صرف دیدن، شنیدن و لمس کردن، تنها سند قابل اعتماد برای این عده است و در این بین عجیب است که عناصر مهمی مانند احساس، وجدان و فطرت ذاتی به راحتی از طرف این عده نادیده گرفته میشود.
در نهایت برای این عده، شاید دین اسلام آخرین ریسمانی باشد که با آن خود را نجات میدهند.