تاریخ : شنبه, ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۳ 12 شوال 1445 Saturday, 20 April , 2024
17

خاک تا افلاک

  • کد خبر : 4381
  • ۰۵ دی ۱۳۹۸ - ۴:۵۷

بسم رب شهدا و الصدیقین   “از خاک تا افلاک”   وقتی دل نوشته ، عکس نوشته ، فرزندان ، همسران و مادران شهدا را میبینیم یاد جبهه و جنگ برایمان زنده میشود و دل را تا آنجا میبرد که به عرش میرسیم.   با ورود به این عرصه و با هدف شناساندن مردان بزرگی […]

بسم رب شهدا و الصدیقین

 

“از خاک تا افلاک”

 

وقتی دل نوشته ، عکس نوشته ، فرزندان ، همسران و مادران شهدا را میبینیم یاد جبهه و جنگ برایمان زنده میشود و دل را تا آنجا میبرد که به عرش میرسیم.

 

با ورود به این عرصه و با هدف شناساندن مردان بزرگی به نسل جوان که جان خود را فدای مادرشان زینب کردند و با صحبت با همسر ، برادر و فرزند هفت شهید مدافع حرم شهرستان باغملک متوجه شدیم که شهدا مخلص ترین انسان های روی زمین هستند و از بدو تولد برای آسمانی شدن آفریده شده اند تا فرزندان مکتب امام حسین(ع) باشند و عاشقانه از خاک وطن خود دفاع کنند و حسین گونه به شهادت برسند.

 

تاثیر نوشتن این زندگی نامه ها در زندگی ما آنچنان بوده است که اشک چشمانمان جلا دهنده دل شد و تا ابد مدیون شهدا و پدر و مادرهای آنها خواهیم بود.

 

لازم میدانم از توجه برادر سید اسلام موسوی و تلاش ایشان در جهت نام گذاری ۵ دی روز باغملک شهرستان شهدای مدافع حرم ، قدردانی و تشکر نمایم.

 

“باشد که شهدا شفاعتمان کنند”

مهین ممبینی

 

بسمه تعالی

 

“ولا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله بل احیاء و لکن لا تشعرون”

و كسانى را كه در راه خدا كشته مى ‏شوند مرده نخوانيد بلكه زنده‏ اند ولى شما نمیدانید. بقره_۱۵۴

 

یکی از مهمترین وظایف اندیشمندان انقلابی امروز گفتمان سازی فرهنگ غنی شهادت و شهید است که حیات جامعه اسلامی وابسته به آن است ، با دقت به نهی آغازین آیه فوق ، نقش پردازی به گفتمان سازی این فرهنگ بسی روشن و پر واضح است و بهترین مصداق این هنر و تکلیف به تحریر در آوردن گوشه ای از زندگی پر رمز و راز خود شهداست ، مخصوصا شهدای مدافع حرم که با یک ایدئولوژی مستحکم توانستند پایه های نظام سلطه را متزلزل نموده و بنای اسلام حسینی را در فرسنگها فاصله میان قلب های مردم شام مستحکم نمایند.(اجرهم عند الله)

 

مضمون نوشته پیش رو یکی از آثار ماندگار و جاودانه ای است که گر چه دیر ، لکن خواندنی و درس آموز تحویل نسل جدید میگردد تا شاید بتواند گام استواری را در زمینه های تمدن اسلامی در فرهنگستان گام دوم انقلاب بردارد و خواننده را یک قدم به هدف نجات عالم از ظلم ظالمان نزدیک تر نماید.

 

اینجانب ضمن اینکه از انس گرفتن با شهدای مدافع حرم شهرستان باغملک بواسطه مطالعه مختصر از این زندگی نامه های پر فروغ آنان در این مقال بهره بردم ، لازم میدانم از تمامی عزیزانی که در جمع آوری و به رشته تحریر در آوردن این مطالب از زبان خانواده های مکرم شهدا متحمل زحمت شدند مراتب قدر دانی خود را اعلام نمایم و از خداوند منان بهترین عواقب را برایشان مسالت می نمایم.

 

سید علی هاشمی نژاد _ یازدهم آذر ماه ۱۳۹۸ _ روز شهادت آیت الله شهید مدرس(ره)

 

 

شهیدی که صدای هل من ناصر امام حسین(ع) را شنید

 

خاک شهید پرور باغملک گویی تکه ای از تربت مقدس کربلاست ، وجب به وجبش لاله ای روییده است که در راه حقیقت و عشق سینه اش سرخ شده است.

 

شهید داود نریمیسا یکی از لاله هاییست که علی رغم زندگی در خارج از این شهرستان ، ریشه ی عمیقی در این خاک دارد و در ره دلدادگی سینه سرخ کرده است ، شهیدی که تک پسر خانه است و وجودش مالامال از حب ولایت و سرسپردگی در ره اهل بیت (ع) است.

 

عشقی که در تک تک لحظات عمر ، این لاله را پرورش داده و تا فصل سرخ وصال رسانده است.

 

گفتگوی زیر حاصل دیدار با پدر شهید مدافع حرم داود نریمیسا است که در سن ۳۲ سالگی در سوریه به فیض شهادت نائل شد.

 

از کودکی شهید برایمان بگویید.

 

داود ۲۲ اردیبهشت ۱۳۶۲ در اهواز متولد شد ، تنها پسرم و فرزند بزرگم بود که سه خواهر دارد ، داود اخلاق خاصی داشت ، وقتی در خانه بر روی ضبط صوت نوار مرحوم کافی را روشن می کردیم چهار دست و پا و با ذوق می آمد کنار ضبط صوت که به نظر من از همان روز تولدش برای شهادت انتخاب شد ، مومن و عاشق خدا بود و نسبت به دیگران بسیار با محبت و احترام برخورد می کرد.

 

از کودکی تا وقتی به شهادت رسید هیچ وقت کاری نکرد که من و مادرش رنجیده شویم ، علاقه ی خاصی به اهل بیت و زیارت بقعه امامزادگان داشت ، یادم می آید وقتی تقریبا ۱۱ ساله بود از اهواز به قصد زیارت امام زاده عبدالله به تنهایی به باغملک آمد ، ماجرا از این قرار بود که خواهرش از اهواز با اردوی مدرسه راهی اردوی زیارتی امام زاده عبدالله شد و داود که همیشه می گفت مرا به زیارت ببرید اما فرصتی پیش نیامد تا این کار صورت بگیرد ناگهان ناپدید شد! ما تمام اهواز را بی تابانه زیرورو کردیم اما اثری از داود نبود! ناامید شده بودیم که تلفن زنگ خورد و از کلانتری باغملک اعلام کردند که بچه ی شما اینجاست و برای تحویلش به کلانتری باغملک مراجعه کنید ، فورا به باغملک آمدم و متوجه شدم این بچه ۱۱ ساله به شوق زیارت از اهواز به رامهرمز آمد و از رامهرمز سوار بر ماشین های عبوری خود را به باغملک رساند ، ماموران وقتی متوجه ی سرگردانی و تنهاییش شدند ، داود را به کلانتری آوردند و ماجرا را به آنان گفت.

 

مدتی در منطقه میانکوه امیدیه زندگی کردیم و از همان دوران بصورت مرتب در پایگاه های بسیج فعالیت داشت ، ۵ بار به کربلا و زیارت امام حسین(ع) رفت و مداح اهل بیت بود و “شهید دور از وطن” یکی از از نوحه هایی بود که همیشه در ایام محرم برای امام حسین(ع) می خواند.

 

این حرفم اغراق نیست که داوود هر روز زیارت عاشورا میخواند ، به او میگفتم که داود اگر روزی جنگ شود شهید میشوی ، این هدیه ی امام حسین بود که پسرم دور از وطن شهید شد ، پسرم را به امام حسین(ع)سپردم ….(اشک از چشمان پدر شهید جاری می شود)

 

ازدواج و تشکیل خانواده

 

نیروی شرکت نفت بود و مسئولیت پایگاه بسیج محل کارش را بر عهده داشت ، سال ۸۶ ازدواج کرد و حاصل این ازدواج ۲ فرزند به نام فاطمه و حسین است ، فرزندانش همیشه مرا دلداری می دهند و میگویند پدر بزرگ گریه نکن ، حسین پسر داوود شبیه پدرش است ، به حسین که نگاه می کنم انگار داود را می بینم و اخلاق و رفتارش شبیه پدرش است.

 

 

چگونه تصمیم گرفت به سوریه برود؟

 

وقتی در آبان ماه ۹۴ آمد و گفت که میخواهم به سوریه بروم من چیزی نگفتم و خودم را به نشنیدن زدم و مادرش هم چیزی نگفت ، نمی توانستم به داود بگویم که نرود ، صحنه ی کربلا و امام حسین(ع) در نظرم ظاهر شد ، گفتم پسرم من فقط تو را دارم ، تنها پسرم هستی و خودت هم دو فرزند داری ، بر تو واجب نیست نرو ، گفت: دارند شیعیان را سر میبرند نمیتوانم بمانم ، هل من ناصر امام حسین(ع) را می شنوم.

 

۴ دی ماه ۱۳۹۴ وقتی از اهواز رفت با او خداحافظی نکردم و پس از رسیدن به تهران تلفنی خداحافظی کردم ، از لحظه ی رفتنش تا شنیدن خبر شهادتش ما آرامش نداشتیم و حدود ۴۲ روز در سوریه بود که شهید شد.

 

نحوه ی شهادت در سوریه

 

یک روز قبل از شهادتش با ما تماس گرفت ، اول با مادرش صحبت کرد و به من گفت که عملیات سنگینی داریم و این شاید آخرین باری باشد که صدای همدیگر را می شنویم ، همرزمانش گفتند در روز عملیات که در منطقه ی شیعه نشین نبل و الزهرا صورت می گرفت ، داود مدام به حاج احمد مجد فرمانده ی خود ، که ایشان هم شهید شدند می گفت: حاجی اینجا “شیار” (یک اصطلاح جنگی_محلی خاص برای اختفای نیروها و تسلیحات) وجود دارد؟ حاج احمد هم می گفت اطلاعی نداریم ، حالا برای چه اینقدر از شیار می پرسی که داود گفت حضرت زینب(س) به خوابم آمد و گفت در این منطقه شهید می شوی ۱۸ بهمن ۱۳۹۴.

 

چگونه از شهادتش آگاه شدید؟

 

سید علی که از همکاران بسیجی داود بود با من تماس گرفت و گفت که شماره دامادم را میخواهد ، وقتی گوشی را به دامادم دادم کمی ترسیدم و متوجه شدم که به دامادم می گوید بگونه ای صحبت کند که ما متوجه نشویم و خبر داد که داود زخمی شده است ، بلا فاصله من فهمیدم و حالم بد شد ، خواهر داود هم روی زمین افتاد و از حال رفت ، به هر کجا زنگ زدیم که ماجرا چیست و حال داود چگونه است کسی اطلاعی نداشت و یا به ما نمی گفتند و برخی هم کلا ماجرا را تکذیب می کردند ، داود به من گفته بود اگر  ۱۵ نفر از بچه های سپاه به همراه یک روحانی به خانه آمدند ، من شهید شدم و خبر شهادتم را آوردند که همینگونه هم شد و خبر شهادت داود را برای ما آوردند.

 

سخن پدر شهید با مردم

 

شهدای مدافع حرم شهدای شعور بودند و حضرت آقا که داود همیشه می گفت بابا گوش به امر سید علی باشید فرمودند: شهدای مدافع حرم اجر دو شهادت را دارند و این حرف واقعا عمیق و ظریف است ، این شهدا میدانستند که برگشتی در کار نیست و با بصیرت خود حق را دیدند و بسویش شتافتند.

 

مردم و دنیا باید بداند که این جوانان چه کار عظیمی انجام دادند ، بعضی وقت ها که عده ای بی اطلاع و ناآگاه حتی در مقابل خودم می گویند اینها چرا رفتند برای پول بود و از این حرف ها ، جگرم خون می شود نه برای این تهمت ها بلکه برای این جهل و ندیدن حقیقت ، اینها نمی دانند که سوریه و شام و عراق بهانه بوده است و هدف اصلی ایران است.

 

شما ببینید داعش با تِز اسلام خواهی وارد صحنه می شود ، اما بجای حرکت به سمت اسرائیل بزرگترین دشمن مسلمین به سوی ایران شیعه می آید و اگر غیرت این جوانان و جانفشانیشان در سوریه نبود باید شاهد جولان و وحشیگری آنها در داخل کشور بودیم.

 

این مسائل است که حتی پس از گذشته سالها از این حماسه آفرینی ها ، آیندگان باید متوجه ی عظمت کار این عزیزان شوند ، من دعا میکنم که نسل های آینده  قدر شهدا را بدانند ، داوود من رفت اما خدا شاهد است اگر نیاز باشد حسین پسر داوود را هم در راه امام حسین(ع) و اهل بیت فدا خواهم کرد.

لینک کوتاه : https://mongashtpress.ir/?p=4381

برچسب ها

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.