اجتماع تاکسیدرمی شده
نویسنده: حبیب هاشمی(آبین)، کارشناس ارشد جامعه شناسی
تاکسیدِرمی یا آکَندهسازی، فن نگهداری درازمدت پیکر جانوران برای نمایش است. در فارسی، گاه آن را «آمپایه کردن» (از فرانسه empaillage، به معنی از کاه آکندن) و «خشک کردن (جانور)» هم گفتهاند. در این کار بدن جانوران را تهی میکنند و به جای چشم جانوران، چشمهای ساختگی که از پلاستیک فشرده ساخته شده به کار میرود. در واقع این فن، آکنده کردن پوست حیوانات از مواد تصنعی ست که صرفأ جنبه نمایشی دارد. حیوان مرده است و فقط چشمهای زیبای مصنوعی و سطح پوست صاف آن، باقی مانده است.
گروهی از جامعه شناسان، نگاهی کُل گرایانه به جامعه داشته و آنرا شبیه به کلیت بدن یک موجود زنده می پنداشته اند که نهادهای مختلف، نقش های متفاوتی در جهت کارکرد بهتر آن جامعه بازی میکنند، همان گونه که اعضا و جوارح بدن یک موجود زنده اعم از پا، دست، مغز و…هر کدام کارکردهای متفاوتی دارند که انجام آنها، حیات بهتر موجود زنده را در پی دارد.
اگر این تشبیه را فرض بگیریم، جامعه پویا، محصول کارکرد هماهنگ و صحیح نهادهای مختلف آن است. پارامترهایی که این هماهنگی را بوجود میاوردند عبارتند از اقتصاد، خانواده، نظام آموزشی و ارزش های اجتماعی و… . در این تشبیه شاید بتوان با قاطعیت گفت که نظام آموزشی، مغز جامعه است. برای شناخت یک جامعه با کارکرد درست، لازم نیست کلیه عناصر مرتبطه را بررسی کنیم، شاید شناخت نظام آموزشی بعنوان اصلی ترین پارامتر، کافی ست. با نگاهی به نظام های آموزشی در کشورهای توسعه یافته میتوان دریافت که این نهاد به سایر پارامترها جهت میدهد، کارکرد آنها را هماهنگ کرده و نتیجه این هماهنگی عناصر، جامعه ای پویاست.
اما آنچه در نظام آموزشی ما در حال رخ دادن است، اثر معکوس نظام آموزشی را برملا میسازد بطوری که میتوان ادعا کرد نظام آموزشی ما دچار کَژ کارکردی شده و نقش سازندگی خود را گم کرده است. شاهد این مدعا را میتوان در دو نمونه، خلاصه کرد:
۱. نهادینه و تثبیت کردن نابرابری آموزشی:
هدف غایی نظام آموزشی آن است که دانش آموزان را برای زندگی پس از مدرسه یا دانشگاه توانمند کرده و به آنها مهارتهای لازم برای فرهیخته بودن را بیاموزد. منظور از فرهیختگی، یادگرفتن شیوههای تعامل و درک جهان پیرامون است. اما نابرابری موجود در نظام آموزشی باعث میشود تا خانوادههایی که پولدارترند یا به تعبیری سرمایه اقتصادی و فرهنگی بیشتری دارند فرزندان خود را به مدارس درجه یک فرستاده و خانوادههای کمدرآمد به مدارس ضعیف تر. نتیجه آنکه وارثان پولدار اقتصاد، هنر و سیاست همچنان وارث اصلی این عرصه میمانند و فقرا هم همچنان فقر در زمینه های مختلف را برای نسلهای بعد از خود برجای میگذارند. این نابرابری از طریق نظام آموزشی مدام بازتولید میشود. یعنی نظام آموزشوپرورش عدهای را از گردونه فرهیخته شدن و کسب مهارتهای لازم برای زندگی امروزی کنار میگذارد. مثال واضحتر، تولید افرادی ناامید، حاصل از عدم کامیابی در ماراتن نابرابر کنکور است بطوریکه متاسفانه گزاره غلط تقلیل دادن کامیابی یا شکست به توانایی های فردی افراد، بدون درنظر گرفتن مشکلات ساختاری، سکه رایج میشود.
۲. اگر بپذیریم که رفتار جمعی، برایند نظام آموزشی است، پس بسیاری از ناهنجاری های موجود در جامعه تا حدود زیادی برآمده از نظام آموزشی ماست.
ترویج انواع خشونت ها و پرخاشگری ها، عدم توجه به مسائل در سطح کلان، فردگرایی و منفعت محوری بطوریکه میتوانیم بگوییم ما جزایری تک و دورافتاده از همیم و حیات ما در نفی دیگری و تقلب و تغلب فکری نهفته است، رواج مصرف مواد ممنوعه(طبق اعلام مراجع رسمی منتشر شده در خبرآنلاین در تاریخ ۱۰ آبان ۹۱، در ایران ۴۳ درصد دختران و ۶۴ درصد پسران تجربه مصرف قلیان، ۲۴.۴ درصد دانش آموزان پسر تجربه مصرف مشروبات الکلی و بیش از ۳۵ درصد از دانش آموزان پسر سیگار میکشند)، اقدام به خودکشی(طبق اعلام مراجع رسمی منتشرشده در سایت باشگاه خبرنگاران جوان در تاریخ ۱۷ شهریور ۹۷، تلفات خودکشیها در سال ۹۶ نسبت به سال ۹۵ افزایش ۵ درصدی داشته است، و دانشآموزان بیشتر اقدام به خودکشی میکنند)، و بسیاری از مثال ها و مصادیق دیگر همگی حکایت از عدم توانمند سازی و آموزش صحیح افراد در مواجه با بحران های زندگی ست.
با داشتن تصویر بالا در ذهن، حالا میتوان ادعا کرد که جامعه و اجتماع ما، به نوعی تاکسیدرمی شده است، مقصود آنکه واقعیت ها، نادیده گرفته و به نوعی از سطحی بینی و بَزَک کردن دچار شده است، اتفاقی که در مورد اندام تاکسیدرمی شده جانوران صادق بوده است. شاید بهتر باشد که از فرار متوهمانه از واقعیت و دچار شدن به رومانتیسیم اجتماعی دست بکشیم و با واقعیات روبرو شده و در پی درمان این “مای باد شده” روی دستانمان برآییم. اگر عقلانیتی داشته باشیم، از دماسنج نظام آموزشی، به نشانههای بیماری این جامعه قبل از مرگ کامل آن، پی خواهیم برد.