یک اعتراف تلخ: قبل از “اما” رو بیخیال!!
گاهی اوقات مرز بین صداقت و دروغ و ریا و ملاحظه کاری و رودربایستی آنقدر نازک می شود که کسی نمی داند حقیقتا دارد چه می گوید،
بسیاری اوقات وقتی در یک گپ و گفت دوستانه با آدمهایی که از قضا تا حد زیادی برایم محترم هستند قرار می گیرم اظهار نظرهایی را می شنوم که نه فقط سندیتی ندارند بلکه از هر گونه پایه و اساس عقلایی هم بدورند علی الخصوص اظهارات سیاسی و اجتماعی که همه ی ما ایرانیان خودمان را در این زمینه ها خبره می دانیم حالا به این فهرست، برداشت های افراد از شخصیت های مختلف خصوصا همکاران و اقوام نزدیک را هم اضافه کنید عباراتی مانند: ما ایرانیها… ما باغملکی ها… ما لرها… که سعی می کنیم برای یک اجتماع بزرگ یک قاعده ی کلی بسازیم و یک فرمول انتحاری اختراع کنیم در حالی که ممکن است کاملا برعکسش درست باشد، حمایت مطلق از یک نهاد، یک شخص سیاسی یک تفکر حاکم یا برعکس آن، یعنی کوبیدن یک نهاد یا شخص یا تفکر هر دو ناشی از سطحی نگری و ذهن عوامانه ی ماست.
بسیاری از ما فکر می کنیم باید در تمام زمینه ها اظهار نظر کنیم گاهی اوقات دوستانم از یک شخصی که اتفاقا خیلی هم قبولش دارم جلویم بدگویی می کنند و یک ایراد کوچکش را به اندازه ی تمام شخصیتش بزرگ جلوه می دهند یا برعکس از کسی که می دانم اصلا شایسته ی جایگاه سیاسی فعلی اش نیست یا نسبت به استاندارد ها از موقعیت معقولی برخوردار نیست چنان با آب و تاب از توانمندی هایش تمجید می کنند که آدم از تحیر می ماند که این همه فضل و شرافت را از کجای این آدم درآورده اند…
به هر حال ایده های من نوعی ملاک درستی یا نادرستی یک موضوع یا شخص نیست، اشکال کار در اینجاست که من هم باید بتوانم نظر خودم را بگویم، با دوستم مخالفت کنم، ایده ی خودم را با صراحت بیان کنم اشکالاتش را بازگو کنم بی آنکه دوستم را از خودم برنجانم اما مگر می شود یا بهتر بگویم مگر می توانم،و اینچنین می شود که اغلب اوقات محافظه کاری مانع از آن می شود که صادقانه و با شجاعت از کسی که بی جهت بزرگ می کنند ممانعت کنم و از کسی که مظلومانه خرد می شود دفاع کنم هر چند روانشناسان می گویند در این مواقع باید جمله ات این گونه شروع شود:”شما درست می فرمایید اما…” با این حال عموما همه ی ما زیرکتر از آنیم که ندانیم جمله ی بعد از اما اصلا خوشایند نیست، و چنین می شود که ترجیح می دهم به اسم حیا و احترام و شرم اجازه دهم هر که هر چه دلش می خواهد بگوید بی آنکه نگران مخالفتی از طرف مخاطبش باشد و من شنونده سکوت می کنم تا گوینده از جمع خارج شود بعد شروع می کنم به غیبت کردن از ایشان، چه خوب، گفت بزرگی: که غیبت کار آدمهای درمانده و ناتوان است.
آموزش و پرورش مختص دانش آموزان نیست بلکه همه ی جامعه در همه ی زمینه ها علی الخصوص مهارت های رفتاری باید آموزش ببینند و معلم اولی تر است به این یادگیری…
علی ذکوی
🔸🔸🔸🔸
پایگاه خبری منگشت پرس